محمد مانيمحمد ماني، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
ریحانهریحانه، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

محمد مانی شیرین ترین پسر دنیا

کارهای تازه

پسر باهوشم یه دو روزه ازت می پرسم: پیشی چی میگه؟   جواب میدی: mao mao کلاغ چی میگه؟    جواب میدی: غا غا جوجه چی میگه:     جواب میدی: جی جی موقع خداحافظی علاوه بر تکان دادن دست بای بای هم میگی دیشب داشتی با شیر جوش کن بازی میکردی ازت پرسیدم چی می خواهی درست کنی مامان بخوره؟ جواب دادی : ببعی ...
29 شهريور 1391

محمد مانی-نمایشگاه مطبوعات خانوادگی و عمو هومن

سلام گلم دوشنبه با مامانی رفتیم خ حجاب و از آنجا به خاله که اداره اش نزدیک زنگیدیم که بیاد و خودمون تو پارک منتظر شدیم و تو هم از فرصت به دست آمده استفاده کردی و بدو بدو کردی و دنبال یه کلاغ بی نوا راه افتاده بودی..........انقدر از پارک لاله که اتفاقا منو بابات توش کلی خاطره داریم خوشت آمده بود که نمی خواستی بیایی بیرون. بعد از آمدن خاله و خروج از پارک رفتیم کانون فکری که نمایشگاه مطبوعات خانوادگی در آنجا برگزار میشد. نمایشگاه خوبی بود و با مجلات جدیدی آشنا شدم و مجلاتی هم که همیشه تهیه می کنیم مثل شهرزاد، ساناز و سانیا،هنر آشپزی،خانواده سبز ، روزهای زندگی، کودک سالم و نی نی پلاس هم آنجا غرفه داشتند. شما هم که از محیط بزرگ و...
28 شهريور 1391

این هفته بر ما چه گذشت

سلام گلم گلگی نکن که می دونم خیلی تو آپ وبلاگت تنبلی می کنم. بگذار از کارهات بگم که دیگه تا چشمت به ساعت می افته خودت را تکون میدی و میگی تیک تاک تیک تاک من میگم بارون میاد..........تو میگی : جر جر من می گم : پشت خونه............. تو میگی: آج جر من دست می زنم و می گم: هاجر عروسی داره و .........     و تو هم می رقصی پنجشنبه شب که خاله و شوهرش داشتند می رفتند خانه شان واضح شنیدم که گفتی : دا کجا؟(دایی کجا)...................... البته چند بار دیگه حس کرده بودم که آرش را دا صدا کرده بودی بهت میگم گاوه چی میگه؟ تو هم جواب میدی ما ما از صبح که پا میشی این کنترل را میاری میدی به من که تلویز...
25 شهريور 1391

گل پسری من

هفته پیش پنجشنبه رفتیم سوپر گوشت سیمرغ که متعلق به آقای امینی صاحب کار بابایی عباسه( همون که تو پاسداران ادکلن فروشی داره). البته سوپر گوشتش تو دزاشیبه..... چه سوپری ...... در سه طبقه .... طبقه همکف که گوشت گوساله و گوسفند دارند و البته انواع جوجه کباب و فیله گوشت و یکسری غذاهای آماده...... طبقه پایین مرغ زربال و ماهی و طبقه دوم هم ادویه و سبزی خشک و انواع سس و یه بالکن که توش برای مشتری ها کباب طبخ میکنند تا بعد از خوردن کباب بخرند و برای ما هم ویژه کباب طبخ کردند و شما هم حسابی از کباب مکزیکی خوشت آمده بود و با اینکه کمی تند بود دوست داشتی و می خوردی. بعد از تست کباب گوشت خریدیم که بابایی عباس بنده خدا حساب کرد. شب هم دیگه ب...
18 شهريور 1391

تعطیلی تهران

عزیزم شنبه عصر با بابایی و مامانی رفتیم ختم دایی شوهر خاله و موقع برگشت خیلی اصرار کردند که شام بیایید بریم منزل و ما نپذیرفتیم و داشتیم برمی گشتیم که اکرم خانم مادر شوهر خاله زنگید و قسم خدا و پیغمبر که برگردید و ما هم برگشتیم. وای که تو چه آتیشی سوزوندی و حسابی با بچه ها بازی کردی. منم کلا نگران بابا بودم ، آخه بابا سر کار بود و نیامده بود و آنجا هم شب مراسم داشتند و تا ١١ طول کشید. یه نی نی خوشگل هم آنجا بود به اسم مارتیا که نوه دختر خاله شوهر خاله بود و منم وقتی تو سرگرم بازی بودی بغلش کردم. شب شوهر دختر دایی شوهر خاله زحمت کشید و ما را تا دم در خانه آورد و وای که بخاطر امنیت و این ایست بازرسی هایی که بخاطر...
9 شهريور 1391

عکسهای جیگری

  این عکسها از سفرمان است که تو گوشی خاله بوده و بقیه هم تو گوشی دایی آرش شوهرشه که هنوز ازش نگرفتیم   ساعتم قشنگه...........از خاله ام دو در کردم امان از وقتی ساکتی........... چند دقیقه رهات کردم برات سی دی چرا گذاشتم و گلاب به روت رفتم............ آمدم بیرون دیدم مثل آقاها نشستی دم آشپزخانه و داری tvنگاه می میکنی....... جلو که آمدم دیدم صورتت قهوه اییه شوکه شدم و ترسیدم و بغلت کردم دیدم یه دستت تا بازو قهوه ایه و بوی قهوه هم میدی........ یه نگاه کردم تو آشپزخانه............بببببببببببببببببببببببببببببله .............. شیشه نسکافه ای که تازه خریده بودم.......خودت ببین اینم رد پاته.........
6 شهريور 1391

شرمنده

انگار نوع نوشتنم برای دوستامون مشکل ساز شده و شخصیت هارو با هم اشتباه گرفتن. حالا از این به بع درست توضیح میدم که اینجوری نشه. حالام از اشتباه درشون میارم: بابایی(منظور بابای گل خودمه- بابا بزرگ محمد مانی) که کسالت داره و فشارش بالاست. دایی آرش هم شوهر خواهرمه  که به پسری یاد میدیم بهش دایی بگه ،که مدتیست کسالت داره و براش دعا کنید. ...
3 شهريور 1391
1